فرمانده قلب ها
فرمانده ای عجیب
مهمانی بودیم؛ خانه پسرخاله. بچه های فامیل هم جعشان جمع بود و دنبال سوژه ای بودند برای خنده و خوش گذرانی.
یکی از بچه ها سوژه را پیدا کرده بود. عروسک بزرگی را برداشت، لباسش را درآورد و پرت کرد سمت شعبان.
همه منتظر بودند ناراحتیش را ببینند و بزنند زیر خنده. شعبان که چشمش به عروسک افتاد؛ سریع بلند شد تا مهمانی را ترک کند.
با لحن خاصی به شعبان گفتند: «حالا مگه چی شده که می خوای بری!؟» شعبان رو به بچه ها کرد و حرفی زد که هیچ کس انتظارش را نداشت.
گفت: «این عروسک فکر آدم رو مشغول می کنه، این عروسک می تونه آدم رو به گناه بندازه.»
مثل ما : مرتب می گفت: من نمی دونم، باید هر طور شده کله پاچه پیداکنی! گفتم: آخه آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذاهم درست پیدا نمی شه چه برسه به کله پاچه!؟
بالاخره با کمک یکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد. گذاشتم داخل یک قابلمه، بعد هم بردم مقرّ شاهرخ ونیروهاش. فکر کردم قصد خوشگذرانی وخوردن کله پاچه دارند.
باید از یک پهلوان هم یاد کنیم که قهرمان والیبال و کشتی بود اما کمتر ازش یاد شده
خاطره ای از شهید ابراهیم هادی
سید مجتبی را چقدر میشناسی ؟
پیشنهادی حتما ببینید پشیمون نمیشی
در ادامه با کلیپی زیبا از این شهید همراه باشید
میگن به اندازه یه ارتشی 60 ساله می فهمیده
به قول عراقی ها برونسی نه بروسلی
ببین چه بلایی به سر اینا آورده
کلیپی زیبا از خاطرات شهید برونسی
حر انقلاب . قهرمان کشتی . شیفته ی امام
حر نحضت امام
سخنرانی آیت الله عالی
پهلوانی شجاع - مداحی دلسوخته - معلمی فداکار - کشتی گیری قهرمان - فرماندهی دلسوز - عاشق خدا
این کتاب تقدیم به شما
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۵(۶)
- فروردين ۱۳۹۵(۴)
- اسفند ۱۳۹۴(۸)
- بهمن ۱۳۹۴(۱)
- دی ۱۳۹۴(۱۲)
- آذر ۱۳۹۴(۸)
- آبان ۱۳۹۴(۵۱)
- مهر ۱۳۹۴(۱۷)
آخرین مطلب
-
۹۵/۰۲/۱۹شهیدی که از اسلحه اش کوچک تر بود و ...
-
۹۵/۰۲/۱۸خون دادن ...
-
۹۵/۰۲/۱۸قیمته این چنه ؟
-
۹۵/۰۲/۱۸امام حال
-
۹۵/۰۲/۱۸پرونده مردم
-
۹۵/۰۲/۱۸شهیدی که کارنامه دخترش را امضا کرد
-
۹۵/۰۱/۲۳مهر پدر
-
۹۵/۰۱/۲۳خدایا ...
-
۹۵/۰۱/۲۳جایت خالی
-
۹۵/۰۱/۲۳نام شهید ...
پیوندهای روزانه